امشب بعد 8 سال تصمیم گرفتم برم هیات. خیلی حس خوبی داشت.

خیلی تخلیه شدم. آروم شدم. یاد باکو و حسینیه افتادم.

عشقمون این بود محرم بشه که بریم حسینیه و با بچه ها دور هم جمع شیم گاهی پوز پسرا رو بزنیم گاهی باهم همبازی شیمو گاهیم ما دیگه بزرگ شدیم دخترا با دخترا.

ولی الان خیلی نیاز دارم به یه جایی وصل باشم

شدم یه ادم بی اعتقاد، یه آدم که فقط نقد می کنه و نه اینوریه و نه اونوری مونده با یه مشت انتقاد که بی آشیونش کرده. ترجیح میدم تا آشیون جدید پیدا نکردم تو آشیون اینوریا باشم حداقل دلم آروم که یه جایی دارم یه دستگیری دارم.


امشب حالم خیلی خوبه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.