معذرت داداشی

از دیروز ازت ناراحتم نه از تو ،نه! از خودم ناراحتم. ناراحتم که چرا کاری می کنم که درموردم اشتباه قضاوت شه! ولی هرکی راجبم اشتباه قضاوت کنه برام مهم نیست و راحت می گذرم  ولی از تو انتظار ندارم که ...

اگه من برای شب خواستگاریت سفارش گل و خرید شیرینی و غیره و غیره رو انجام دادم و تو عقدت یک لحظه نشستمو بازم تمام مدت درگیر بودم که شب خیلی خوبی باشه و اگه برای شب چله با عشق کارا و تزیینات میوه و ... رو انجام دادم برای این بود بدونی می خوام شاد باشی و بدون دغدغه. من نمی خوام حرفام یا بودنم برای تو ناراحتی بوجود بیاره خوب میدونی اگه بگن آنه اگه نباشی برادرت و نیلز خوشبخت ترین آدمای دنیا می شن بدون شک قبول می کنم که نباشم. برای من شادی کسایی که دوستشون دارم انقدر مهم هست که خودمو فداشون کنم.

دوست داشتم بهت بگم از وقتی رفتی من چقدر ناراحتمو گریه می کنم. دوست داشتم بدونی شبایی که داری میری از خونه و میای می بینی آنه خوابه، خواب نیستم خودمو بخواب میزنم تا .... نمی خوام نیلز یا تو ناراحت بشین. 

بهم امشب می گی من ازت متنفر شدم ! این واقعا بی انصافیه. تو که باید منو بهتر ا ز همه بشناسی منو تو تمام کودکیمون باهم بوده. بازیمون همیشه این این بود که دوتایی یه جا گیر افتادیمو باید از هم مراقبت کنیم. آنه هنوز همون دختر بچه 4 ساله است همونقدر بچه و بازیگوش و ترسو. وقتی تو هستی شاده.

من برای تمام کارایی که کردمو تو ناراحت شدی و یا تو دردسر افتادی عذر می خوام.

یه مدت ساکت می شم تا شاید تو شاد بشی اگه زندگیت شاد شد برای همیشه ساکت می شم. 

زبون آنه تلخه. دست خودش نیست تنها راهش زندونی کردن زبونشه.

شاد باشید

به تو اعتماد کردم...! به من اعتماد کن...!


ای آسمان به تو اعتماد کردم ولی تو با تگرگ ها یت شکوفه های نورسته ام را از بین بردی ... 

ای زمین به تو اعتمادکردم ولی هنگامی که در جنگلی گم شده بودم و نیاز به کمکت داشتم پایم را در باتلاقت فرو بردی ... 

ای آب به تو اعتماد کردم لی تو به هنگام خروشت  تنها کلبه ی کوچکم را نابود کردی ... 

ای باد به تو اعتماد کردم ولی تو هنگامی که طوفانی شدی ریشه هایم نهال تازه پا گرفته ام را از زمین جدا کردی ... 

ای انسان به تو اعتماد کردم ولی تو با لبخند در حالی که دستت را در پشتت قایم کرده بودی و به هوای دادن گل سرخی به من نزدیک شدی و خنجرت را با خون من سرخ کردی و بی هیچ حرفی از کنارم گذشتی ... 

 و اکنون ... 

ای آسمان به من اعتماد کن هنگامی که لایه ی اوزنت را می خواهم بدوزم ... 

ای زمین به من اعتماد کن هنگامی که خاک هایت را شانه میزنم و آن را با خوشه های طلایی گندم تزیین می کنم ... 

ای آب به من اعتماد کن هنگامی که  تو را مایع حیات بخش می خوانم ...  

ای باد به من  اعتماد کن هنگامی که دست در دستانت می نهم ...  

و ای انسان به من اعتماد کن در آن هنگام که بر روی دره های زندگی خودم را پلی برای عبورت می کنم ...  

خاستگاری


به صورت خیلی یکهویی و استرس زا دوستم که تازه باهاش دوست شدم اس داد که با داداش من ازدواج می کنی؟

مثه اینکه زندگی من اینه که با عشقم نتونم ازدواج کنم و حتی نتونم بهش بگم. کاش از قلبت خبر داشتم.

من اینجوری نمی خوام زندگی کنم.

خدایا بهت مطمئنم. هوامو داشته باش

خدایا تو رو به هرچی که قسمش برات مهمه قسم میدم یه کاری کن که زندگیم شاد باشه و بی دغدغه.

خدایا تو از تنهایی و دلم باخبری می سپارم دست خودت

خیلی دوستت دارم خدا جووووووووووووووووووووووووون

امشب آرومم می کنی؟

یه روز مرگی ذهنی


میدونی اگه یه روز فرصت پیدا کنم و قدرتشو داشته باشم چیکار می کنم؟!

اولین کارم اینه که بیام ازت بپرسم چرا همیشه نگاهات روم بوده و عذابم داده؟! می پرسم چرا الانم که چراغ  چشمات داره خاموش می شه و تمام روز می گن چشماتو باز نمی کنی بازم تا به من میرسی چشماتو باز می کنی و انقدر با غضب نگاهم می کنی؟!

میدونی چرا نمی تونم دوستت داشته باشم ؟! چون  خاطره ی چشمات همیشه تو ذهنمه و عذابم میده.

برات دعا نمی کنم که نباشی ولی کاش میشد که نگاهت نباشه. چشمات برای همه باز باشه به من که میرسه روی هم بره و یک لحظه هم نبینمش.

حاضرم تمام زندگیتو به دوش بکشم به جاش یه بار با محبت نگاهم کنی یا برای همیشه نگام نکی.

نپرس چرا آنه دوستت نداره ؟ بپرس چرا آنه ازت متنفره

واقعا ازت متنفرم ، خیلی تلاش کردم که دوستم داشته باشی و دوستت داشته باشم ولی تو تا وقت پیدا کردی منو کشیدی پایین هر دفعه پایین تر . بیش از این بهت فرجه نمیدم

این بار آنه حس واقعیش رو می خواد به رخت بکشه

دوستت ندارم

باشه؟!!!

رقص سماع


 

 

می زند قلبم آهنگی را که می گویید تا شقایق هست زندگی باید کرد من به یاد شقایق هاست که می مانم در حالی که زمین با چرخشش سرود مرگ را می خواند 

من نمی خواهم من نمی خواهم با آن چیز که از من دور تر است یار شوم قلبم به من نزدیک تر ست نزدیک تر از هر چیز. که می خواند سرود زندگی با نغمه ای زیبا. 

زندگی زیبا ست با تمام رنگ هاش خواه سبز خواه سیاه. رنگ طاووس در میان رنگ تاریک زیباست . من می درخشم در اوج تاریکی ها با رقصی از امواج آب من می خوانم تا شقایق هست زندگی باید کرد. 

رقص من رقصی ست از سماع از میان آب ها از میان عشق ها من می رقصم تا بداند زمین گردش من زیبا ترین رقص هاست . من می رقصم با سرود زندگی با تمام زخم های زندگی 

زخم من تنها مدال رنگی ست . من در اوج تاریکی ها می درخشم با مدال . من می رقصم و می خوانم سرود زندگی تا صدای مرگ را خامش کنم من  می خوانم از برای غم ها تا با شادی پرواز کنند من می مانم تا ابد .  

من می رقصم با عنصری از آب عنصر من آب است می دهم فرسایش با وجودم خاک را این زمین سخت را . می خوانم من سرود و می رقصم با امید و خامش می کنم مرگ را. 

زندگی زیباست! 

زندگی زیباست! 

 

 پ.ن : خیلی خیلی ناراحتم