آگاه

امروز شاید بدترین اتفاقی که می تونست منو خیلی ناراحت کنه افتاد.

یکی گفت دفعه آخرتون هست که پشت من حرف میزنید.....

و من تمام مدت فکر می کردم داره شوخی می کنه یا خاطره تعریف می کنه باورم نمی شد خطاب به منه!

شاید با ید گفت به جهنم ولی این روز ها به جهنم گفتن هم سخت شده .

دلم برای روز هایی که تکه کلامم به جهنم بود تنگ شده

اینم مثه قبلی اسم ماه توه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

یکم میشه به خودتون نگاه کنید؟!!

من نمی خوام برای خوشبختیم تلاش کنید.

خسته شدم از انتقادای چپ و راستتون.

دیشب تا 4 صب بیدار بودمو به حرفاتون فکر می کردم.

یه بنده خدا یه بار بهم گفت تو هر وقت ناراحت می شی مریض می شی. راست گفت

امروز که بیدار شدم مریض بودم ،  تب و گلو درد.

اون غربیه بهتر از شما منو شناخته با اینکه هیچ وقت با هم حرفی نمیزدیم.  بعد شما صب با اینکه گریه های منو دیدید می پرسید باز تو رو زمین خوابیدی؟!!!